nojin1385.blogfa.com
بهانه ای برای بودن - نوژین و سینما
http://www.nojin1385.blogfa.com/post-83.aspx
بهانه ای برای بودن. دیشب رفتیم فیلم شکلات داغ . نوژین: اسم فیلمش چیه؟ من: شکلات داغ . نوژین: من نمیام . چون زبونم میسوزه . من و پدر نوژین:. نوژین: مامان . خاله لیلا (مربی مهدشون) گفته که اگه نزدیک تلویزیون بشینیم چشمامون . عفتونی . عپتونی . عپانی . عپفونی . میشه . من:. نوژین: بله . عپفونی میشه . من یک عکس دارم که طبق پشت نویسش مربوط به بهمن ۷۹ هست . عکسی کنار پدر و مادرم و مربوط به دوران مجردی . نوژین عکس رو برداشته آورده و با بغض میگه: تو چرا رفته بودی مسافرت من رو با خودت نبرده بودی؟ رسما خل میشم) .
nojin1385.blogfa.com
بهانه ای برای بودن
http://www.nojin1385.blogfa.com/8907.aspx
بهانه ای برای بودن. نوژین و باز هم نوژین (6). نوژین با دیدن عکس زیر بیان کرد: مگه انار لخبند (لبخند) میزنه مامان؟ من: خب گاهی اوقات لبخند میزنه . نوژین: نه، نباید لخبند بزنه چون آدم نیست . نوژین با دیدن عکس پرسنلی من: مامان، پس پاهات کو؟ نوژین امروز صبح مسابقه ی اسکیت داشت ولی چون تعداد نفرات به حد نصاب نرسید، مسابقه هم برگزار نشد . قرار بود دخترم نفر اول بشه و کلی براش تدارک ببینیم ولی خب نشد دیگه . ما هم به جاش رفتیم بادبادک بازی . شاید لازم باشه بازم اسمش توی گینس ثبت بشه . نوژین و باز هم نوژین (7).
nojin1385.blogfa.com
بهانه ای برای بودن
http://www.nojin1385.blogfa.com/8903.aspx
بهانه ای برای بودن. این بچه ی من آخر شاهکار خلقته! ۱- دیروز آخرین جلسه ی کلاس اسکیت مون بود. نوژین اومد کنار زمین و گفت: آب! من نشوندمش رو صندلی و بطری آب رو دادم دستش. خب دیگه تو حلقش رو نگاه نکردم ببینم آب خورده یا نه که! رفت دور زمین و همینجوری که داشت دور میزد دیدم لپش باد کرده اینجوری. داد زدم: آب توی دهنته؟ سرش رو تکون داد و بعد نگاه موذیانه ای به من کرد و بعد آب رو تف کرد وسط زمین و خودش رفت کنار ایستاد و به بچه هایی که میرفتن توی آب و تپ و تپ میخوردن زمین می خندید. اینجوری. آخرش هم خودکار صندوق د...
nasim-asheghaneh.blogfa.com
به نام باد - دل شکسته
http://www.nasim-asheghaneh.blogfa.com/post-13.aspx
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است. صدایم سرد و بارانیست. نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست. نوشته شده در ساعت 1:37 توسط ت.م. پائولو كوئيلو (سفر زيارتي بخش گناهان فردي). اين چه حسي ست؟ تو را بجای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم. تو را به خاطر عطر نان گرم. برای برفی که اب می شود دوست می دارم. تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم. تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم. برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت. لبخندی که محو شد و هیچ وقت نشکفت دوست می دارم. تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم.
1ghatre.blogfa.com
اخرین قطره
http://1ghatre.blogfa.com/post/4
در بلور قطره ها بر شيشه ديد. مي توان لبريز شد از قطره ها. مهربان و بي ريا و ساده بود. مي توان با واژه هاي تازه تر. مثل ابري شعر باران را سرود. مي توان در زير باران گام زد. لحظه هاي تازه اي آغاز كرد. پاك شد در چشمه هاي آسمان. زير باران تا خدا پرواز كرد. من از تمام آسمان یک باران را میخواهم. از تمام زمین یک خیابان را. و از تمام تو. یک دست که قفل شود در دست من. اسرار ازل را نه تو دانی و نه من. وین حرف معما نه تو دانی و نه من. هست از پس پرده گفتگوی من و تو. چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من. گر چه پايان راه...
nojin1385.blogfa.com
بهانه ای برای بودن - نوژین و حرفهای تازه
http://www.nojin1385.blogfa.com/post-82.aspx
بهانه ای برای بودن. نوژین و حرفهای تازه. اول از همه بگم که نوژین بالاخره در سه سال و نیمگی تونست حرف (ف) رو تلفظ کنه . باور کنید دیگه نا امید شده بودم از بس که به کیف گفت کیه . به فیل گفت هیل . به کفش گفت کهش . به گفتم گفت گهتم . عصر بود و داشتم یک ایمیل کاری فوری میزدم . نوژین هی میومد توی اتاق و میرفت و میگفت: مامان من آب بخورم؟ من: آره . نوژین: من نقاشی بکشم؟ من: آره . نوژین: من شیر بخورم؟ نوشته شده در جمعه هفتم آبان ۱۳۸۹ساعت توسط مادر. راهنمای بارداری و بچه داری. می نویسم تا باشم. هرگز تنها نخواهی رفت.
borzan.blogfa.com
مست
http://www.borzan.blogfa.com/9008.aspx
آسمانا، چند گردی، گردش عنصر ببین. آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست. تو این شهر هیچ فرقی نمیکنه چقدر عجله کنی. همیشه توی صف، آخرین نفری! نوشته شده در یکشنبه 1390/08/01. ساعت 14:31 توسط بهزاد گودرزی.
borzan.blogfa.com
مست - ...
http://www.borzan.blogfa.com/post-45.aspx
آسمانا، چند گردی، گردش عنصر ببین. آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست. هر روز کلی قلب وامیسته. یه روز، قلب همه وامیسته. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۲/۱۲ساعت 2:36 توسط بهزاد گودرزی.
hatewithoutlove.blogfa.com
hate love
http://www.hatewithoutlove.blogfa.com/post-52.aspx
امروز داستانی رو شنیدم که خیلی برایم عجیب بود.در یکی از مدارس مذهبی تهران معلم داشته در نمازخانه صحبت میکرده و یکی از بچه های کلاس اول دبستان از معلمش پرسیده مگر وقتی شیطان به آدم سجده نکرد، خدا او را از بهشت بیرون نکرد؟ معلم گفته بله همینطوره. شاگرد گفته پس چطور توانسته دوباره وارد بهشت بشود و آدم و حوا را گول بزند تا سیب را بخورند؟ معلم فقط سکوت کرده و هیچ چیزی برای گفتن نداشته. (واقعآ چرا). نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۸۹ساعت 15:48 توسط farnaznanaz. همش افسانه بود عمو عباس. Weuna blog .:.
hatewithoutlove.blogfa.com
hate love
http://www.hatewithoutlove.blogfa.com/post-42.aspx
خط اولي گفت: نه اين امکان ندارد . حتمأ يک راهي پيدا ميشود .خط دومي گفت: شنيدي که چه گفتند؟ خط اولي گفت:اين که به هم برسيم. خط دومي گفت: من هم همينطور فکر ميکنم. و آنها به راهشان ادامه دادند. يک روز به يک دشت رسيدند. يک نقاش ميان سبزه ها ايستاده بودو نقاشي ميکرد.خط اولي گفت:بيا وارد آن بوم نقاشي شويم و از اين آوارگي نجات پيدا کنيم. و آنها دو ريل قطار شدند که از دشتي مي گذشت. و آنجا که خورشيد سرخ آرام آرام پايين مي رفت ، سر دو خط موازي عاشقانه به هم ميرسيد! همش افسانه بود عمو عباس. گناهم چیست که دوستت دارم.